رشته ئ مرطوب خواب
زیر تن گیج باران غزلواره های اکنون
دو هجا تخم سکوت پاشید
وقتی آبتنی ماه
در تفسیر غروب خزید .
... boloureahsas ...
صدای لالایی باد را در گوش زمان بشنو
و خستگی مفرط پائیز نگاهم را در غریبانه های قاب چشمانم بنگر
و خزان تکه وارونه شده ئ دلم را همراه با
نجوای اغواکننده ئ چاشتگاه آفتاب در گهواره ئ پروانه های جسته از
پیله ئ مهتابی آرام ،
بیا و نظاره کن .
... boloureahsas ...
قایق آرزوهایم را
در تلولو آب های به ساحل نشسته ئ خاطرات کهنه
و حائلی از مه و نوازش آفتاب
مدت هاست می نگرم .
در دوردست های غریبی نا آشنا
جائی میان ناکجا آباد رویا و شقایق های به خون نشسته ئ نگاه
انتظار سپیدی را به دست نسیم می سپارم که
با اکسیر جوانی هم آغوش است .
... boloureahsas ...
منشور حریر نگاهت
پاک می کند خطی از
دلتنگی ادراک خاموشی که
در مسیر نبض عناصر مهربانی
به سمت دل می آید .
... boloureahsas ...
به دنبال سکوتی همه گیر
روی ادراک هوا
تا دو هجا مانده به صبح
می اندیشم به تو
وعشقت را به وسعت مانوس زندگی می ستایم .
... با من باش
... boloureahsas ...
.: Weblog Themes By Pichak :.